کد مطلب:286647 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:251

یک نمونه از اشتباهات
در سال (1340) شمسی در مشهد مقدس به تحصیل اشتغال داشتم، گرچه بخشی از كتاب مطوّل را در قم خوانده بودم، در عین حال همان درس را نزد مرحوم آقای ادیب نیشابوری فرا می گرفتم.

چون آقای ادیب ماهی 350ریال از افرادی كه در درس مطوّل شركت می كردند دریافت می نمود، چند نفر با این جانب قرار گذاشتند كه به عذر نداشتن شهریه، در درس آقای ادیب شركت نكنند و به جای آن، این جانب درس هر روز را روز بعد برای ایشان تقریر كنم.

یكی از آنان تا مدتی در آن جلسه شركت نكرد، بعدا با چهره ای فرسوده واندامی كوبیده پیدایش شد؛ از او سؤال كردم: كجا بودی؟ گفت: من دیدم با این شیوه درس خواندن، دیر به مقصد می رسم، از طرفی شنیده بودم كه بابا طاهر عریان از روستا به شهر آمد و از طلّاب پرسید چه كار كنم كه من هم عالم شوم؟ آنها به شوخی گفتند: باید در دلِ شبِ زمستان لخت شد و رفت در حوض مدرسه، تا به علم لدنّی رسید.

من هم یك شب كه همه در خواب بودند، مقداری از یخ حوض را شكسته و با اندام لخت به قصد ملا شدن داخل حوض رفتم. وقتی خواستم بیرون بیایم دریچه حوض را گم كردم و نزدیك بود خفه شوم، بالاخره با تلاش زیاد دریچه را پیدا كردم و بیرون آمدم؛ از آن روز گرفتار بیماری واستخوان درد شده ام و چیزی هم بر علمم اضافه نشده است.